محل تبلیغات شما

Blue word



دیدی گاهی وقتا دلت بیخودی میگیره؟ خوبیا! میگی، میخندی، کارایی که دوست داری میکنی ولی یهویی دلت پر غم میشه. بغض میکنی. چشمات پر میشن از قطره های اشکی که دقیقا نمیدونی دلیلشون چیه! تنها چیزی که میدونی اینه که الآن توی این اوضاع باید ناراحت باشی یا مثلا گریه کنی. نمیدونم چرا ولی این روزا بیشتر از همیشه درگیر این حسم. شبا خوابم مختل شده و دلم میگیره برای خودم. بعضی از شبام هست که الکی و بدون هیچ پیش زمینه ایی دلم هوس میکنه بزنم زیر گریه و هیچ چیز و هیچ کس
آماندای عزیزم سلام. امیدوارم که حال دلت همواره مانند حال لبان خوش خنده ات، پر باشد از خنده های ریز و درشت! امروز که یادگاری از روز های دور را دیدم دلم هوای نوشتن برای تو کرد. برای تو که نمیدانم که هستی، کجا هستی، چه میپوشی و آهنگ مورد علاقه ات چیست. دلم هوای نوشتن برای تویی را کرد که فقط میدانم گوشه ایی از این دنیا به آرامش درونی رسیدی و دلت را با خود و خدای خودت یک رنگ کردی! خواستم بنویسم از تویی که در روزهای نه چندان دوری غرق در سختی و درد دست و پا
امروز برگشت گفت وبلاگتو چک کردم. از آخرین متنت خیلی میگذره. چیزی شده؟ نمیگم بلدتم نه! رفیقه. حواسش به همه چیز هست. حتی اگر سرش شلوغ هم باشه بازم حواسش به همه چیز هست! برعکس خیلیای دیگ که لفظشو میان. اون حواسش به همه چیز هست.(هرچند کم و کوتاه. ولی حواسش هست) برعکس دیگران که به وقت پرکار بودن و مشغله داشتن عجیب مارو فراموش میکنن. اون حواسش بود بهم. مثل اون شاید فقط یک نفر دیگه باشه که حواسش به همه چیزم هست! اره کیوتیه من(لقبیه که من بهش دادم!) حواسش به همه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها